گیاهان دارویی و معطر در ایران: مسیر طی شده، چالش های موجود و افق های آینده
دهم بهمن ماه سال 1396 آقای دکتر محمد حسن عصاره (دبیر ستاد توسعه علوم و فناوری گیاهان دارویی و طب سنتی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری) مهمان هسته فناوری و نوآوری مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام بودند. در این جلسه ایشان با تبیین دو مقوله گیاهان دارویی و طب سنتی به موضوع تجاری سازی و ظرفیت بسیار بالای این بخش برای کشور پرداختند و در پایان چالش های پیش روی این بخش را برشمردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله.
مقدمه
بسیار روز خوبیست واقعا؛ در جوار عزیزان و بزرگواران و خوشفکران دانشگاه امام صادق علیهالسلام انشاءالله. من با توضیحی که جناب دکتر فرمودند، خودم را خیلی شایسته این نمیبینم که در یک جمعی قرار بگیرم که در یک مبانی خاصی دارید فعالیت میکنید، یک مقدار علوم تجربی و اینها متفاوت است با علوم انسانی، با توجه به قداست و شأن دانشگاه امام صادق علیه السلام، حداقل برای خودم هم خوب بود و گفتم چشم من میآیم و ممکن است یک مقدار مصدع بشوم و وقت شما گرفته بشود، ولی امیدواریم که در این رفت و برگشتها، نشستها، جلسات و اینها، آن اهداف مختلفی که در زمینههای متفاوت، شما با یک نگاه، ما هم با یک نظری دیگر، داریم دنبال میکنیم محقق بشود یا حداقل بخشی از آن تحقق پیدا کند.
من چند تا کلمه را به نظرم میرسد که بیشتر با هم صحبت کنیم. گیاهان دارویی، طب سنتی، اقتصاد مقاومتی. به عنوان یک کلمهای که یک کمی پیرامونش ما بپردازیم و این مواردی که میتوانیم یک مقدار آهنگ این بحثها را دنبال بکنیم.
گیاهان دارویی یا گیاهان صنعتی
گیاهان دارویی؛ خیلی اشتباه نامگذاری شده، یعنی آنچه که ما به عنوان یک ستادی الان جمع شدیم که یک مرکز هماهنگی باشیم برای این صنعت، اصولا دنبال چیزی به نام صرفا گیاه دارویی نیستیم، از گیاه دارویی این جوری استنباط میشود که حتما در انتهای خط صنعتی باید یک دارو بیاید بیرون. در حالیکه ما میگوییم گیاهانی هستند که حتما با یک صنعتی ارتباط باید برقرار کنند. به عبارتی دیگر ما هیچ گیاهی را کشت نمیکنیم که بدون اتصال با صنعت باشد، یا اجباری که داریم حتما کشت باید توأم با صنعت باشد، یعنی کشت و صنعت باید باشد. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد در کشور ما، کمکهای زیادی را به اقتصاد، رفاه، اشتغال و زنجیره ارزش انجام دادیم. پس توی بحث گیاهان دارویی خوب است باهم دیگر یک مقدار توافق بکنیم که از این به بعد اسمشان را بگذاریم گیاهان صنعتی. به جای اینکه بگوییم گیاهان دارویی، و قرار است ما رشتههای مختلف صنعتی را با اینها راهاندازی کنیم. رشتههایی مثل صنعت عطر، طعم، رنگ، مکملها، دارو، حشرهکش، کنهکش، ادویهجات و نمیدانم خیلی صنایع مختلف دیگر.
گیاهان دارویی، طب سنتی، اقتصاد مقاومتی
به عنوان یک کلمهای که یک کمی پیرامونش ما بپردازیم و این مواردی که میتوانیم یک مقدار آهنگ این بحثها را دنبال بکنیم.
گیاهان دارویی؛ خیلی اشتباه نامگذاری شده، یعنی آنچه که ما به عنوان یک ستادی الان جمع شدیم که یک مرکز هماهنگی باشیم برای این صنعت، اصولا دنبال چیزی به نام صرفا گیاه دارویی نیستیم، از گیاه دارویی این جوری استنباط میشود که حتما در انتهای خط صنعتی باید یک دارو بیاید بیرون. در حالیکه ما میگوییم گیاهانی هستند که حتما با یک صنعتی ارتباط باید برقرار کنند. به عبارتی دیگر ما هیچ گیاهی را کشت نمیکنیم که بدون اتصال با صنعت باشد، یا اجباری که داریم حتما کشت باید توأم با صنعت باشد، یعنی کشت و صنعت باید باشد. اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد در کشور ما، کمکهای زیادی را به اقتصاد، رفاه، اشتغال و زنجیره ارزش انجام دادیم. پس توی بحث گیاهان دارویی خوب است باهم دیگر یک مقدار توافق بکنیم که از این به بعد اسمشان را بگذاریم گیاهان صنعتی. به جای اینکه بگوییم گیاهان دارویی، و قرار است ما رشتههای مختلف صنعتی را با اینها راهاندازی کنیم. رشتههایی مثل صنعت عطر، طعم، رنگ، مکملها، دارو، حشرهکش، کنهکش، ادویهجات و نمیدانم خیلی صنایع مختلف دیگر.
ظرفیت اقلیمی ایران برای گیاهان دارویی/صنعتی
خب اگر قرار است یک اتفاقی بیفتد هر کشوری نمیتواند این کار را بکند، خیلی از کشورها آرزو دارند که بتوانند یک زنجیرههایی را از رویشگاههای آن کشور، یعنی ذات گیاهی آن کشور دنبال بکنند، ولی نمیتوانند،؛ استعدادش را ندارند. پس ما الان قدم دوم -بعد از این تعریف گیاهان صنعتی- را یک مقدار به مطالعه فلورستیک ایران اختصاص دهیم، که داشتههای ما چیست؟ چرا بزرگان ما مثلا از چند هزار سال قبل تا دوران شکوفایی و ظهور اسلام در کشور، روی بحث گیاه درمانی، روی بحث طب سنتی، روی بحث استفاده از گیاهان خیلی تأکید میکردند و مکتبی اصلا به عنوان مکتب پزشکی بود؛ به دلیل اینکه ایران یک سرزمینی است که ویژگیهای خاصی دارد. ویژگیهایش با توجه به اینکه از نظر اقلیمی، -رایج است و حتما هم شما شنیدهاید که- ما چیزی نزدیک به 13 یا 14 اقلیم در دنیا داریم. بعضی از هواشناسان یا اقلیمشناسان اعلام میکنند که ایران بین 10 تا 11 اقلیم را دارد. یعنی به جز نواحی قطبین و نواحی استوایی، ما تقریبا همه اقالیم دنیا را کم و زیاد در کشور داریم. گاهی اوقات Micro climateها هستند، گاهی اوقات Macro climate هستند. ولی به هر صورت این شرایط را در کشورمان داریم. اگر چنین اتفاقی باشد، یعنی تنوع گیاهی خیلی بالاست. اصطلاحا میگویند by plan by diversity. این خیلی عدد قابل توجهی است. به طوری که اتحادیه بینالمللی حفظ طبیعت یا [1]IUCN که مرکز پایش تنوع گیاهی در دنیاست، برای ایران یک رتبه ویژهای قائل است. با توجه به اینکه باز مستحضرید یا شنیدید و مطالعه کردید، حدود 8000 گونه گیاهی در ایران تخمین زده میشود که وجود داشته باشد. تا الان فکر میکنم حدود 7300 گونه گیاهی تحت عنوان فلورهای ایران چاپ شده و یک مقداری هم هنوز باقی مانده تا به آن عدد 8000 و اندی برسیم. باز آن را مقایسه بکنید با قارهای مثل اروپا؛ تمام قاره سبز اروپا را که در نظر بگیرید، تنوع گیاهیاش از ایران کمتر است. این یک ویژگی برای کشور ماست. ما در هر زمینه رویشگاههای متنوعی داریم که میتواند یک ذخیرهای باشد برای آینده کشور، از نظر اقتصادی و آینده صنعتی کشور. ما از این گیاهانی که به عنوان کل فلور ایران خدمتتان عرض کردم، مطالعات دانشمندان کشور نشان میدهد که چیزی نزدیک 2300 گونه داریم که یک مواد مؤثرهای درش هست که میتواند یکی از این صنایعی را که خدمتتان عرض کردم راه بیندازد. عطر، طعم، رنگ، دارو و... . از این 2300 گونه گیاهی، بالای 1000 گونه، گیاهان بومی[2] هستند، یا گیاهان انحصاری ایران. این را هم به عنوان اطلاعات عمومی داشته باشید که چیزی نزدیک 1728 گونه گیاهی در کشور شناسایی شده که به عنوان گونههای انحصاری ایران هستند و در یک کتابی به نام red data ثبت شده، به زبان انگلیسی هم هست این کتاب، و این گونهها فقط و فقط در کشوری به نام ایران رویش میکنند. این خیلی مزیت است برای ما.
یک مثال: گیاه زعفران
یک مقدار بیشتر بخواهیم لمسش بکنیم، مثلا گیاهی به نام زعفران؛ از تمام زعفران تولیدی دنیا، 94 درصدش در ایران تولید میشود. تقریبا میشود گفت ما یک انحصاری داریم در این رابطه. حالا اینها را که میگویم انحصار، شما به عنوان یک نعمت خدادادی تلقی بفرمایید که متاسفانه ما نتوانستیم استفاده بکنیم از این مزیت. حالا برای اینکه این مزیت را یک مقدار باز بکنم، از حدود نزدیک 300 تن شما در نظر بگیرید حدود 270 الی 280 تن از زعفران دنیا را ایران تولید میکند. درآمدی که کشور ما از این تولید عاید میکند، کمتر از 300 میلیون دلار است؛ یعنی تقریبا میشود گفت 100 درصد به صورت خام این را میفروشیم. حتی همان محصول خام در چند کشور بستهبندی مجدد میشود و ارزش افزوده دارد و آنها باز یک سودهایی میبرند تا به دست صاحب اصلی آن برسد. صاحب اصلی اینها سه تا صنعت است در دنیا؛
- یکی صنعت دارو،
- یکی صنعت عطر
- و یکی صنعت رنگ.
مواد مؤثره ویژهای در زعفران ما وجود دارد به نام کروسین[3]، سافرانول[4] و هیپوکروسین که اینها ارزش خیلی خیلی بالایی دارند. منتها به دلیل اینکه ما نتوانستیم دانشی در این تزریق بکنیم یا شبکهسازی بکنیم یا همین فرایندهایی که فرمودند ما دنبال بکنیم، حداقل بهره را داریم؛ ولی دنیا خیلی از این استفاده میکند. بسیاری از این داروهای آلزایمر که بسیار گران قیمت هستند، از زعفران ما گرفته میشود. به هر ترتیب با توجه به اینکه تمام زحمت تولید این محصول را ما میکشیم، یعنی کشت زعفران، خیلی کشت پرزحمت و پر دردسری هست. شما ببینید موقع برداشت چگونه تک تک این گلها باید با دست جمع بشود و بعد برود سورت بشود، جدا بشود، خشک بشود، و آب و خاک و سرزمینمان در اختیار این کشت باشد، ولی با وجود این، کل عایدات ما 300 میلیون دلار است. چیزی که ما محاسبه کردیم با یک تلاشهایی که انجام گرفت، چرا که به دست آوردن اعداد از دنیا خیلی سخت است، از کمپانیهایی که گردش مالیشان را ما بتوانیم در بیاوریم؛ چقدر خرید میکنند، چقدر فروش میکنند، ولی در زمینه این صنایعِ هایتکی که اینها دارند دنبال میکنند نزدیک 8.2 میلیارد دلار درآمد این کمپانیهای خارجی هست. از محصولی که فقط ما داریم. در آن جشنواره دوم یا سوم بود، به یکی از مسئولین کشور عرض کردم من اگر جای شما بودم، پول زعفرانکاران را چون مثلا کیلویی الان زعفران در کشورمان نهایتا میشود 5 میلیون تومان، 300 تن ما تولید میکنیم و پول اینها را پرداخت میکردیم و اینها را آتش میزدیم! این میشود یک استراتژی. چطور ما وقتی یک هواپیمای مسافربری میگیریم میگویند شما تحریم هستید به شما نمیدهیم، این که مبلغی نمیشود که، ما هم یک سیاستی داشته باشیم از این به بعد، معیشت مردم حفظ بشود، کارشان و زندگیشان به هم نخورد، ولی این را نمیفرستیم برود، این را آتش میزنیم، یک جایی جمع میکنیم، ممنوع. به هیچ جای دنیا ما زعفران نمیدهیم. یک اتفاقاتی میافتد، 8 میلیارد دلار در واقع collapse میشود. کارخانه نچرالکس فرانسه باید ورشکست بشود، نزدیک 1200 نفر شاغل دارد آنجا؛ برای همین تولید داروهای دیمانس، افسردگی و...، خب این یک اتفاقی میافتد. ممکن است شما بگویید کشورهای رقیب میآیند تولید میکنند؛ نمیتوانند. چند بار تست شده. اسپانیا آمد حدود 10–12 سال پیش مقدار زیادی از پیاز زعفران را از ایران بردند و کشت کردند. بالاخره هر جایی شما زعفران کشت بکنید حتما سبز میشود. سال اول وقتی که این محصول سبز شد و محصول را گرفتند، خیلی ذوق زده شدند، گفتند دیگر ایران از چرخه رقابت دنیا خارج شد. سال دوم، این عناصر و مواد مؤثره را که محاسبه میکردند به طور مداوم منحنی میآمد پایین، تا سال هفتم دیدند تقریبا به صفر رسید (یعنی میزان همان سافرونول و کروسین).
ببینید آن چیزی که من میگویم خدادادی، تعامل بین شرایط اقلیمی و اکولوژیکی و شرایط رشد اینقدر پیچیده است که شانس آن سرزمین است که یک دفعه یک نعمتی را داشته باشد. ما در گیاهان دو نوع متابولیت داریم: اولیه و ثانویه. متابولیت اولیه همین است که باعث رشد و رویش گل و برگ و میوه و ریشه و اینها میشود. متابولیت ثانویه ویژگیهایی است که هر جایی تولید نمیشود. ما یک بابونهای را داریم در نوک دماوند، یک ماده بسیار ارزشمندی دارد، شش برابر طلا آن ماده قیمت دارد. همین که ما سیصد متر تا چهارصد متر از ارتفاع میآوریم پایین آن را کشت میکنیم، این ماده میشود صفر. شرایط اقلیمی اینقدر پیچیدگیهای خاصی در گیاه هست، عین یک کارخانه شیمیایی بزرگ است. در تعامل آن متغیرهای مختلف، باد و آب و جریان هوا و فشار و میزان اکسیژن و میزان ترکیبات مختلف و... همه اینها جمع میشود تا یک ترکیبی در گیاه شکل بگیرد که آن ترکیب خیلی با ارزش است. هر سرزمینی نمیتواند هر نوع ترکیبی را ایجاد بکند. هلند به اندازه پول نفت ما صادرات گل دارد. از 30 سال پیش تلاش کرده گل محمدی ما را بردارد ببرد. برده، آنجا کشت کرده، گلهای قشنگی هم تولید میکند، اما آن ترکیباتی مثل ژرانیول، سینولول و ترکیبات معطر و پایه عطر را تولید نمیکند؛ نهایتش یک گل خوشگل مثل رز میتواند داشته باشد؛ مگر اینکه سرزمین ایران را پشت تریلی بگذارد و با خودش ببرد آنجا تا بتواند گل محمدی تولید بکند. و مثالهای خیلی فراوان دیگر. خیلی این گیاهان دنیای عجیبی هستند. ما فقط در آزمایشگاهها در بررسی و تحقیقات باید بگوییم سبحان الله! یعنی چه ماجراهایی در این در واقع کارخانههای بزرگ گیاهان وجود دارد.
در هر صورت آن زعفران را که خدمتتان مثال زدم، به اینجا رسیدم که اینها برتریها و مزیتهای کشور ما هستند. ما اگر این را صادر نکنیم، بعد دنیا میآید سراغ ما. میگوید چرا این کار را میکنید، میگوییم همین است که هست، ما دیگر از این به بعد خام صادر نمیکنیم. دانش را شما دارید؛ دانش از شما، متریال از ما؛ بیاورید اینجا دانشتان را، کارخانهتان را بیاورید، دانشمندتان را بیاورید اینجا، کروسین استخراج میشود، با هم، در دنیا بفروشیم. این نگاهها رو باید دنبال بکنیم. یعنی در واقع چرا فقط آنها ما را تحریم بکنند؟ ما هم میتوانیم آنها را تحریم بکنیم، دست ما خالی نیست، متاسفانه شرایط کشور به این سمت...
میخواستم بگویم در چه سرزمینی ما زندگی میکنیم، چقدر پول و ثروت ریخته است دور و بر ما. ما برای این چیزهایی که داریم خوب فکر نمیکنیم، با انسجام کار نمیکنیم. همه اینها باعث شد که یک پایگاهی یک ستادی یک مقر فرماندهی به نام ستاد گیاهان دارویی در کشور راه بیفتد و یک کارهایی بکند، خواستم به آن برسم.
گل محمدی
گل محمدی که مثال زدیم، شماره یک در دنیا هستیم؛ از نظر سطح زیر کشت، کشور اول ایران است. ما بیش از 17 هزار هکتار رویشگاه داریم؛ یک مقدارش کاملا طبیعی است، یک مقدار هم مردم کشت میکنند از سالهای بسیار دور. اسم لاتینش Rosa Damacena Mill است، یعنی رز دمشقی. این هم وقتی که از نظر تاریخی دنبال بکنید، کاروانهای بزرگی که حرکت میکردند از ایران در آن جاده ابریشم و اینها میخواستند بارهایشان را چیز بکنند کمکم در واقع به گل دمشقی معروف شده؛ در حالیکه یک هکتار هم در دمشق یا سوریه گل محمدی وجود ندارد. به هر صورت 17 هزار هکتار سطح اول است. در برنامه 5 ساله ششم -که من خدمتتان گفتم حتما از این منابع برنامه ششم شما توی آن گزارشتان استفاده بکنید-برنامه این است که انشاءالله تا 50 هزار هکتار توسعه پیدا بکند. کشور رقیب ما 2 هزار هکتار دارد آن هم بلغارستان است. درآمد ما از نگرشی که داریم به این، درآمدی که داریم بیشتر از گلاب است، یعنی آب میفروشیم. درآمد بلغارستان از اسانس. چقدر درآمد دارد از 2 هزار هکتار؟ چند میلیارد دلار فروش اسانس است به کارخانههای عطر فرانسه. کیفیت اسانس ما قابل مقایسه با آنها نیست، چون در سرزمین مادریاش دارد رشد میکند.
ما یک آبی میگیریم، آب یعنی چی؟ ترکیباتی که در آب حل میشوند، در حالیکه آن روغنش هست که به عنوان پایه عطرسازی، خیلی از کارخانهها وابسته به اون هستند. یک کیلو اسانس قیمتش چقدر است؟ حدود 18000 دلار تا 22000 دلار، از هر 2 هکتار یک کیلو اسانس استخراج میشود. کدام کشت؟ معمولا هم کشتهایی هستند که در کوهپایهها و قسمتهای شیبدار و جاهای کم حاصلخیز و اینها به دست میآید. گندم نهایتا شما میبینید بهترین مزرعه گندم که 4-5 تن برداشت بکند، 4-5 میلیون تومان اگر درآمد داشته باشد. 2 هکتار گل محمدی که 2-3 ماه هم بیشتر کار ندارد. بقیه اش هم به امان خدا میماند تا سال بعد. ولی فقط رفتیم کلی زحمت و دردسر گلابگیری، دیگ و فلان و... بگذاریم... چون به صورت علمی با آن برخورد نکردیم و بقیه موارد.
طب سنتی
حالا از نظر طب سنتی هم من یک چند کلمهای خدمتتان بگویم. کشور ایران یک قدمت عجیبی دارد. شما دیگر در این دانشگاه باید خیلی بیشتر از من این موارد را کاوش بکنید. مکاتب پزشکی دنیا را در پایاننامهها دوستان دنبال بکنند. آیورودا[5] در مکتب طب هندی از کجا آمده؟ طب چینی، طب یونانی؟ کشورهای کهن، کشورهای کهن کیها بودند، یکیاش هم ایران بوده است. طب ایرانی، به نام Persian Medicine یا Persia Medicine. این قسمتها را دیگر از نظر تاریخ پزشکی به نظرم گوشهای از تحقیقاتتان باشد؛ خیلی مهم است که ما کجا بودیم و به کجا رسیدیم. در طی سالیان سال مردم چگونه درمان میشدند؟ هیچ نظامی نبود؟ میبینید چند نظام در دنیا بوده و هنوز هم دارد کار میکند. شاید باورتان نشود، در چین حدود 70 درصد درمان توسط طب چینی انجام میگیرد. شما اگر سفر بکنید حتما این نکاتی را که خدمتتان عرض میکنم بررسی کنید. بیمارستانهای طب چینی را بروید ببینید، 50 طبقه بیمارستان دیابت، فقط از طریق روشهای طب چینی که از 3000 سال قبل تا الان ادامه دارد. میبینید جوشانده، دم کرده، سرم و... همه مواد گیاهی است و وصل است به بیمار. 10 روز میآیند، دیابت دارند، مداوا میشوند و میروند بیرون. هیچ ترکیب شیمیایی، هیچ روشهای جدید، سونوگرافی یا اسکن بکنند، هیچ. مردم هم کاملا به درمان خودشان، فرهنگ خودشان معتقدند. 20 تا 30 درصد ممکن است از روشهای مدرن استفاده بکنند. یک جمعیت 100 هزار نفری پزشک مسلط به طب چینی دارند. داروخانهها را که بروید نگاه بکنید، دو نوع داروخانه میبینید. یک نوع داروخانههای طب چینی دارند که معمولا حجمشان زیاد است، مردم صف کشیدهاند. داروخانههای شیمیایی اما خیلی خلوت. اینها را حتما نگاه بکنید میبینید که اعتقادات مردم، نه یک سال و دو سال و 100 سال و 500 سال، اینها با تمام وجودشان مکتب خودشان را قبول دارند.
حالا از این بالاتر ایران. تا حالا ما 40 هزار نسخه رسمی مکتوب جمعآوری کردهایم که همهاش مکتب پزشکی ایرانی است. حالا بعضیهایش را شما شنیدهاید، البته فقط شنیدهاید. مثلا در مورد دانشمندان ما قبل از اسلام و بعد از اسلام، که واقعا به اوج شناخت و نوشتن و اینها رسیدیم، خب حتما نام رازی و ابوعلی سینا را شنیدهاید. من خودم توی کتاب چهارم دبستان یادم میآید میگفتند کتاب "الحاوی" متعلق به حضرت زکریای رازی. میگفتیم حالا یک کتابی هم هست که... . ما هم وقتی رفتیم دیدیم این کتاب تا همین 10 سال پیش به زبان فارسی ترجمه نشده، پیگیری کردیم، 23 جلدش را ما توانستیم پیدا بکنیم، 23 جلد از کتاب، و هر جلد یک تخصصی؛ زنان و زایمان، گوش و حلق و بینی، داروسازی، فیزیولوژی، حتما بیایید ببینید، در کتابخانه اتاق من هست. هیچکدام از پزشکان و دانشجویان پزشکی ما ورق هم نزدهاند این را. بالاخره اینها علمی بوده در زمان خودش، دانشی بوده، این امکانات امروزی هم نبوده. در هزار سال پیش یک دانشمندی از یک سرزمینی به نام ایران، الان ما 23 جلدش را پیدا کردیم، مقدار زیادیش را در دانشگاه جندی شاپور سابق و بغداد، اصلا آتش زدهاند و از بین رفته. یک گروهی گذاشتیم زیر نظر گروه آقای دکتر ولایتی، تیم 70-80 نفره، هم پزشک باشند، هم به ادبیات عرب آشنا باشند، هم کار مقابله انجام بدهند، الان ما نزدیک به 20 جلدش را ترجمه کردهایم. و شما ورق بزنید ببینید. شما رشته علوم انسانی هستید؛ نمیدانم، شاید بعضی از شما دیپلم تجربی گرفته باشید، اگر اینطور باشد درس شیمی خواندهاید، اگر درس شیمی خواندهاید حتما شیمی آلی هم خواندهاید و اگر آن را خواندهاید حتما حلقویها مثل استرها، آلدئیدها، اَلکن، آلکن، خواندهاید و بلدید دیگر. اینها را کی خواندهاید؟ مثلا 15 سال پیش. رازی در هزار سال پیش اینها را تمام طبقهبندی کرده در کتابش و به دنیا الکل را معرفی کرده، میدانید که میگویند الکل کاشفش است، در حالیکه کاشف شیمی آلی، تمام این حلقویها، بنزن، اون دوره سیس و تراس و تمام اینها را رازی، هزار سال پیش، باور میکنید؟ اینها را بدون امکانات و بعد اینها را وصل کرده به روش داروسازی مدرن که حالا از این دارو بسازد. ببینید چه غنایی داریم ما. ابوعلی سینا در قانونش -که ما باز فکر میکردیم فقط یک کتاب است- من اولین بار مجسمه ابنسینا را در بیمارستان "همدرد" هندوستان دیدم؛ یک بیمارستان عظیم. نمیدانم در ایران بیمارستان به نام ابنسینا هست؟! یه بیمارستان عظیمی هست، مجسمه ابوعلی سینا و کتاب قانون زیر بغلش است، بزرگ، خیلی بزرگ. آنجا 8 جلد کتاب قانون ابنسینا هست و ما این را ترجمه کردیم. و جالبه شما واقعا متدلوژی رو ببینید. مثل امروزه نیست که اگر کسی یک درد مختصری دارد باید برود کل زندگیاش را خرج بکند. یا مثلا سردرد را که بررسی میکند میگوید که 18 نوع سردرد داریم. به زبان آن روزیاش مثلا میگوید یک سردرد معمولی که ناشی از استرسها و فشارهای روزانه است که راحت میشود با یک لگن آب گرم بگذارید و پا را یک ماساژی بدهید و اینها رفع بشود تا یک تومور که در مغز باشد. یعنی شما ببینید آن زمان، چقدر روشها و چقدر...، که الان هنوز که هنوز است در واقع به عنوان یک طب مطرح است. یعنی آریوودا که در هندوستان است مبتنی بر طب نبض ابوعلی سیناست. این نبض را که میگیرند، نبض یک ماجرا دارد. کتابها نوشتهاند. نبض بلند و کوتاه و سرد و گرم و...، از نبض -عین این دستگاه رادیوگرافی- خیلی چیزها، نارسایی کلیه را، چربی کبد و... را درک میکنند. نبّاضها معروف هستند و به هر صورت اینها همه جمع شده در یک چیزی به نام طب سنتی در ایران، ما کاملا با ورود طب مدرن -من نمیخواهم منکر طب مدرن بشوم، الان این طب، خدماتی را به بشر میدهد-اما اینکه ما با ورود یک چیزی تمام فرهنگ و تمام مسائلمان را کنار بگذاریم، یک دفعه این طب ارزان و آسان را کنار بگذاریم {قابل قبول نیست}. و در ضمن طب ایرانی اسلامی یا همان طب سنتی، یک طب سلامت محور هست، نه درمان محور. بیشتر روی سبک زندگی با ما کار دارد نه اینکه ما حتما برویم درمان بشویم با آن. سته ضروریه، 6 اصل ضروری که الان دنیا میگوید که مثلا خوردن و آشامیدن و ورزش و فلان، اینها را دانشمندان ما کی مطرح کردهاند. در هر صورت یک مکتب بسیار غنی داریم با نام طب سنتی که این هم مغفول بوده. این هم به عنوان یک نکته.
پس گیاهان دارویی و سرزمین ایران و فواید و مسائل اقتصادی و درمانی و اینها را که گفتم یک طرف، مکتب پزشکی ایران هم یک طرف؛ و بعد از نظر مزیتهای اقصادی.
مزیت های اقتصادی
ما یک نفتی داشتهایم که با آن ارتزاق کردیم و میکنیم، و دیگر یک سرزمین خشک. ما سرزمینی که بتوانیم مثل بعضی از مناطق بارانخیز، قوت خودمان را تأمین بکنیم نداریم واقعیتش. 83 درصد از کشور ایران خشک است. ما بالاخره برای آینده کشور چه کار باید بکنیم؟ برای اینکه اشتغال را حل بکنیم، اقتصاد را حل بکنیم، سلامت را حل بکنیم، رفاه را حل بکنیم، آقایی بکنیم به دنیا و اقتدار داشته باشیم، چه کار باید بکنیم؟ بنابراین بعد از اینکه این مسائل را دیدیم، باید به یک استراتژی برسیم برای این کارها. راحتترین کار مردن است. نه فکر نسل آینده و نه هیچ. در عین حال نه، خیلی دستمان پر است، یک سری مثال هم زدم برای شما، اگر خواستید تا فردا میتوانم از اینها برایتان بگویم. خلاصه بزرگان کشور، که همیشه اون سرنخ را میدهند، از سالهای گذشته، تأکید کردند که ما روی بعضی از مزیتهای کشور باید کار بکنیم. یک قسمتهایی هم که جدید هستند در علوم، مثل علوم نانو، علوم بیو، سلولهای بنیادین، انرژیهای نو، کارهای میکروالکترونیک، که خوشبختانه ما خیلی با دنیا فاصله نداریم و نباید بگذاریم این فاصله زیاد بشود. الان روی علوم شناختی، علوم مغز، تقریبا وضعمون بد نیست، از نظر تجهیزات، از نظر پرورش نیروهای جوان، آقای دکتر خرازی هم در رأس کار هستند و خیلی خوب دارند هدایت میکنند. توی علوم نانو تقریبا الان رتبه داریم در دنیا، عقب نیستیم و دانش آن را فهمیدهایم. یک سری هم چیزهایی داریم که رهایشان کردهایم، مغفول بودهاند باید زندهشان بکنیم، احیا بکنیم و از مزیتهای آن استفاده بکنیم. یکیاش هم صنعت گیاهان دارویی و برگشت به مکتب پزشکی ایرانی برای حفظ سلامت است.
شکلگیری ستاد توسعه گیاهان دارویی و طب سنتی
فکر میکنم در سال 83-84 بود که در یک جمعی در ارتباط با این که بالاخره این صنعت گیاهان دارویی و این همه مزیتهایی که وجود دارد باید بهش پرداخته بشود، نوشتههایی تهیه کردند و خدمت حضرت آقا بردند. ایشان یک یادداشت خیلی زیبایی که برای ما تقریبا اساس این حرکت بود مرقوم فرمودند که «این گیاهان دارویی و طب سنتی مسئله مهمی است، دولتها... »، دقیقا جملاتش یادم نیست ولی یک جمله خوبی بود. به هر صورت کاری انجام نشد. البته باز اگر برگردم به اوایل انقلاب که ایشان در کسوت ریاست جمهوری بودند، حالا نمیدانم گفتنش...، وقتی سفری میکنند به هندوستان و مشکلی برایشان پیش میآید و بعد آشنا میشوند با این سیستم همدرد، میآیند و یک گروهی را میگذارند به نام جامعه گیاه درمانی روی این موضوعات کار بکنند و نهایتا متاسفانه آنها هم شکل زیادی نگرفتند، یک هیئت امنایی برای آن جامعه گیاه درمانی آن اوایل شکل گرفت، بعد چند تا از آنها شهید شدند و دیگر بعد دنبال نکردند و خلاصه یک ماجرای این جوری هم در تاریخ بعد از انقلاب ما وجود دارد. فکر میکنم در سال 86 جناب آقای واعظ زاده به عنوان اولین معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری چند ستاد تشکیل میدهند و ایشان اظهار علاقه میکنند، با توجه به یادداشتی که خدمت ایشان فرستادیم، البته من نفرستادم، آقای دکتر حاجیآخوندی و یک تیمی بودند فرستادند و نهایتا ایشان دعوت کردند و من را هم دعوت کردند در همان سالها، و نشستیم و بحثها و اینها، به این نتیجه رسیدند که یک ستادی را تشکیل بدهند به عنوان همین اهدافی را که خدمتتان عرض کردم، چون در این صنعت هم اقتصاد هست، هم اشتغال هست، هم سلامتی هست، هم رفاه هست، هم صادرات هست و این بحثها که دنبال بکنند و دیگر از آن زمان که شروع شد. در زمان خانم دکتر سلطانخواه ایشان خیلی حمایت کردند از این جریان. وقتی که ما وارد شدیم، دیدیم که ما واقعا تنها هستیم، قانونی نداریم، یعنی اینکه مثلا بخواهد سازمان برنامه و بودجه بخواهد حمایتی بکند، میگوید به استناد چه چیزی شما را حمایت بکنیم، ناچار شدیم گفتیم که یک بستر قانونی هم باید در کشور فراهم بشود. دنبال این رفتیم که یک لایحهای را ببریم مجلس، و وقتی رفتیم وارد مجلس، گفتند ما اینقدر لایحه داریم، تا 20 سال آینده وقت پر است، بخواهید دو فوریتی و سه فوریتی هم بکنید زورتان نمیرسد. شما خلاصه عددی نیستید که وارد این... . دیگر با کمک خانم دکتر سلطانخواه و با کمک ریاست جمهوری آن موقع ما راهی را پیدا کردیم که از طریق شورای انقلاب فرهنگی این مسئله را دنبال بکنیم. با توجه به اینکه در نقشه جامع علمی کشور خوشبختانه گیاهان دارویی به عنوان اولویت بند الف آمده، چند تا اولویت گذاشتهاند بند الف و ب و ج، گیاهان دارویی جزء اولویتهای بند الف بود، در نتیجه در شورای انقلاب فرهنگی پذیرفته شد که ما یک سند راهبردی برای این تهیه بکنیم. یک 4 سالی طول کشید، چون اینقدر سلیقهها توی این طب سنتی و گیاهان دارویی زیاد است، از افراط تا تفریط تا خلاصه مسائل مختلفی که دارد. اینها رو زیر یه چتر جمعکردن، واقعا کار حضرت فیل است. خیلی سخته. در هر صورت با همه این سلیقهها سعی شد شاید نزدیک چهل ویرایش مختلف رفت و برگشت و اینها، تا نهایتا در اواخر سال 91 ما موفق شدیم که سند ملی گیاهان دارویی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب بکنیم و نهایتا در سال 92 توسط رییس جمهور ابلاغ شد و این یک تکیهگاه و یک چتر قانونی بود برای حمایت از این صنعت و این جریان، که الان اگر اتفاقاتی در کشور افتاده مدیون این هست. چه اتفاقاتی؟ اتفاقات میمون و مبارک زیادی. امروزه طب سنتی ما صاحب دانشگاه شده، در 8 تا از دانشگاههای کشور دانشکده طب سنتی در کنار دانشگاههای ENT ، اعصاب و روان و...، دانشکده طب سنتی صاحب هویت شد. شما رشتههای دانشگاهی را ملاحظه بفرمایید. گسترشی که در تمام دانشگاهها، هم داروهای گیاهی در دانشکدههای علوم پزشکی و هم گیاهان دارویی که در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم در کاردانی، کارشناسی، ارشد و دکترا. ردیفهای اعتباری و اتفاقهای خیلی خوبی که در کشور افتاد و یک حرکتی، نهضتی و اتفاقاتی که من نگاه میکنم میبینم غیر لطف خدا نبوده. فکر نمیکردیم یک دهه بگذریم و این همه {پیشرفت حاصل شود}. اگر چه نمیخواهم بگویم این جایگاهی که امروز هستیم جایگاه خوبی هست. نه، من میخواهم بگویم جایگاهمان نزدیک صفر است الان. با یک اهدافی که دنبال میکنیم که مثلا 50 درصد فشار را از روی وزارت بهداشت برداریم. ما یک اشتغال یک میلیون نفری را داشته باشیم. ما یک صادرات 10 میلیارد دلاری را داشته باشیم. ما اقلا 2000 شرکت دانش بنیان داشته باشیم. شبکههای آزمایشگاهیمان را درست کنیم. بیمارستانهای طب سنتی را درست کنیم؛ شبکههای سلامتکدهها را تا خانههای بهداشت گسترش بدهیم. از نظر سطح زیر کشت به نزدیک 500 تا 800 هزار هکتار برسیم. با این اهداف خیلی فاصله داریم، ولی خب نسبت به گذشته را که نگاه بکنیم، خیلی اتفاق افتاده. ما الان 400 پزشک متخصص طب سنتی داریم؛ فارغ التحصیل. این فارغ التحصیلان ما حتی از پزشکان چینی و هندی برترند. چرا؟ ما یک شرطی گذاشتیم برای ورود به طب سنتی. شرط اولیه اش این است که پزشک باشد، بعد دوره تخصصی را برود طب سنتی بخواند. یعنی بهانه را ما از کسانی که خدایی نکرده بخواهند بیایند مخلوط بکنند خودشان را در این جریان گرفتیم. پزشک شرط اول است؛ یعنی رفته در دانشکده پزشکی، مسائل بالینی، مسائل آناتومی و دوره بیمارستان را گذرانده و وارد است، پزشکی جدید را کامل فهمیده و درک کرده؛ بعد بیاید در دوره تخصص، مبانی طب سنتی را بگذراند. به این فرد مجوز میدهند که بتواند برود سلامتکده ایجاد بکند. با یک دست طب نوین و با دستی دیگر مسلط به مکتب پزشکی ایرانی. خب اینها الان محصولاتش آمده بیرون. 400 پزشک فارغ التحصیل شدهاند. داروسازان مسلط به طب سنتی. آن هم یک متد و یک روش ویژه دارد برای اینکه یک داروی سنتی ساخته بشود، باید حتما فرد دانش ترکیبات و اینها را بداند.
در حوزه کشاورزی شاید بالای 1200 نفر PhD فارغ التحصیل شده که الان خیلیهایشان در این شرکتهای دانش بنیان هستند. ما چیزی نزدیک 400 تا 500 شرکت در کشور هستند که در این بانک اطلاعاتی که ما در ستاد داریم، بالای 25 هزار نفر از فارغالتحصیلان در این بحث گیاهان دارویی مشغول به کار هستند. یک خبر خوب هم این که این همه بانکها ادعا میکنند که خیلیها پول گرفتند و پولهایشان را نیاوردند، ما یک صندوق کوچکی درست کردیم، کمتر از 50-60 میلیارد پول داخلش بوده است. ما به شرکتهای جوان، در همین راستا، پولهای خرد 50 میلیون، 100 میلیون و... دادیم. 99 درصد اینها پولها را به موقع، بدون تضمین، بدون هیچ سند ملکی، با یک چک سفتهای که این پول را دادیم، به موقع این پول را برگرداند. این یک افتخاری است برای کشور. بانکها باید بیایند یاد بگیرند. تمام رؤسا و معاونین رییس جمهور به صندوقی که ما در بحث گیاهان دارویی داشتیم افتخار میکنند و هر جا میخواهند عدد بدهند، این را میگویند. ببینید یک جای کار خراب است که یک پول گندهای میگیرند و بعد پول بانک را پرداخت نمیکنند. یا آن طرح خوب انتخاب نشده، یا خوب نظارت نشده، یا آن آدم مال این کار نبوده، یا از اول یک غرض و مرضی در کار بوده. ما با این صندوق نشان دادیم که جوانهای ما همه خوباند، ما جوان بد نداریم. واقعا میآیند ایدههای خوبی دارند، فقط کمکشان بکنیم، این ایده را پرورش بدهیم برایشان. من مثال برایتان بزنم. من چند سال پیش، چند نفر جوان بیست و دو سه ساله آمدند و گفتند که ما یک ایدهای داریم. میخواهیم سرانه مصرف عسل را در کشور افزایش دهیم. گفتم خب خیلی خوب، دستتون درد نکنه. حالا چرا میخواهید مصرف سرانه عسل رو افزایش بدید؟ عسل یک ماده حیاتی است. عسل یک ماده درمانی است. میدانید این یک مادهای است که باز ما باید برویم این درس خداشناسی را از توی این کندوهای زنبور عسل یاد بگیریم. چقدر خوب بود من اگر توی این دانشگاه شما بودم، شما بالاخره حرکت جوهری ملاصدرا را اینجا میخوانید، فلسفه نظم و ناظم را ممکنه برای اثبات واجبالوجود دنبال بکنید؛ ولی من واقعا شاید الان به ذهنم رسید، مثلا یک درس زنبور عسل را هم بگذارید برای درس خداشناسی. نه برای تولید عسل. اصلا این زنبورها چه کار میکنند؟ چطوری از بین صدها هزار زنبور یک ملکه انتخاب میکنند و این ملکه را تغذیه میکنند. بعد اینکه چگونه مشارکت میکنند، به هم کمک میکنند، تقسیم کاری که بینشان انجام میگیرد؟ شما امروز تمیز بکنید کندو را؛ یک گروهی بروند گرده بیاورند؛ این گروه خسته میشوند میگویند حالا شما استراحت کنید، گروه بعدی بروند در باغ. یک گروهی آبرسانی بکنند. یک گروهی عسل که میآید ویسکوزیتهاش خوب نیست، استاندارد نیست. این وقتی میآید باید PH اش، میزان آبش باید استاندارد شود. یک گروهی بیرون میروند، اینقدر این عسل را به هم پوش میکنند، فوت میکنند، یک رقصی دارند در بیرون از کندو، این میدهد به آن، آن میدهد به این، که توی این تبخیر صورت بگیرد که آبش بیاید پایین که استاندارد بشود بیاورند در کندو و در حجره قرارش بدهند. چگونه از بیگانهها، اجازه ندارند، یک عدد زنبور اشتباهی بروند در یک کندوی دیگر؛ حتما از بینش میبرند. حساب کتاب دارد زندگیشان. یک سیستم خاصی که شما وقتی بروید آخرش را نگاه کنید، میبینید غیر از اینکه یک ناظم حکیم هستی دارد و همه اینها را به حرکت در میآورد. آن موقع حرکت جوهری و از عرض به جوهر و فلان را خیلی بهتر میفهمید دیگه. یا این میوهای که تشکیل میشود. ما یک دانشجویی را حالا من بعضی کلاسهایی را دارم در سطح مباحث نوین در دانشگاه، خیلی وقتم کم است، فقط این یک درس را گذاشتهام برای کسانی که علاقهمندند، پروژههایی را تعریف کردیم، شما هیچ وقت دقت کردید زمستان که میشود این برگ درختان میریزد و میشود یک چوب خشک. یک سری آنزیمها هستند در درخت ما اسمش را گذاشتهایم سایتوکانین و کاینتین و جیبلینها و اوکسینها و یکسری آنزیم هستند در درخت. شما این درختهایی که خشکاند در زمستان، اندازه بگیرید این آنزیمها صفر است. شما یک دو ماه دیگر میبینید که اینها دوباره پیدایشان شد و مقدارشان رفت بالا و به حدی میرسد این مقادیر که شکوفهها میزند بیرون. از یک چوب خشک شکوفهها میزند بیرون. بعد این شکوفهها، بعد برگها، بعد تلقیح انجام میگیرد و بعد میوه میدهد، تا سال آینده از پاییز شروع میکنید به اندازهگیری دوباره این مقادیر به تدریج کم میشود تا دوباره میرسد به صفر. یعنی هستیاش را از دست داد. هیچ چیز نمیفهمد این درخت. سرمای منهای 40 درجه بیاید متوجه نمیشود؛ خوابِ خواب است. کی میخواباند و کی بیدار میکند و این اتفاقات چجوری میشود؟ اینها یک عالمیدارد برای خودش. حالا چقدر من امروز از بحث منحرف میشم. از بحث منحرف شدم. نمی دانم. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
بحث عسل را داشتم عرض میکردم. این جوانها آمدند طرح بحث کردن. عسل میدانید پر انرژیترین ماده حیاتی است. یک ماده آنتی باکتریال است. روی هر زخمی که سابق خوب نمیشد، مردم عسل میگذاشتند. دیگر ناامید که میشدند، این عسل زخم را درمان میکرد. از زمان فرعونهای مصر، که میدانید، فرعون را که خاک میکردند، میگفتند به خاطر اینکه غذا هم داشته باشد، یک کوزه عسل هم بگذاریم. بعد از 7000 سال، عسلها تر و تازه مانده است؛ نه یخچالی، نه چیزی، خراب نمیشود. ضد قارچ؛ ضد باکتری؛ ضد درد؛ چقدر انرژی زا. عسل خوب را، آن کسی که مرض قند هم دارد اگر بخورد مسئلهای نیست، چون نیاز به انسولینی ندارد که تجزیهاش بکند. چون قندهایش قندهای ساده و 6 کربنه هستند. این قندهایی که ما میخوریم، قند 12 کربنه است. داخل بدن که رفت باید تجزیه بشود و بشکند تا انرژی آزاد بشود. در حالیکه آن قندِ ساده است، همین که از گلو رفت پایین جذب میشود و تبدیل میشود به ATP و انرژی تولید میکند برای ما. پس مصرف عسل، اینکه بچه میرود مهد کودک، آن میرود دبیرستان، دانشجو، مسافر، یک ظرف عسلی ببرد با خودش. خیلی انرژی کاملی میگیرد. بدون اینکه فشار به بدنش بیاید. خیلی ماده خوبی است. بارکالله. خلاصه اینها گفتند که سرانه مصرف عسل در ایران کم است. علتش میدانید چیست؟ این است که بستهبندیهای ما خوب نیست. شیشههای بزرگ، توی فروشگاهها. این شیشه بزرگ، من میخواهم بروم مسافرت یا بچه برای مدرسه، این شیشه را بگذارد توی کیفش؟ اگر ما این را تبدیل بکنیم به بستههای کوچک و ساده هم باشند، همه این را میخورند. پس مصرف میرود بالا، سلامتی میرود بالا، اقتصاد عسل شکل میگیرد، زنبورداری فلان میشود و از این حرفها. گفتم حالا ایدهتان چیست؟ گفتند عین خمیردندان. ما تیوپ درست میکنیم، تیوپ کوچک، متوسط و بزرگ و اینها را عسل میریزیم داخلش و شما همه جا میتوانید استفاده بکنید. عسل باشد همراه خودمان، یکبار مصرف، کنار چای، فلان. گفتم خیلی خوب است، چقدر پول میخواهید؟ با ترس و لرز گفتند 50 میلیون تومان. یک کسبوکار، یک بنگاه اقتصادی خوب، برای یک هدف خیلی بزرگ. گفتم باشد، انجام بدهید. اینها رفتند ایدهشان را آوردند، یک به اصطلاح مثل خمیردندان را، تیوپ را، درست کردند؛ داخل تیوپ را هم یک لایه نانو گذاشتند که تا قطره آخر عسل بیاید. درش هم کیپ بشود و نشتی ندهد. اینها وقتی این را تهیه کردند در این شهرک ساوه یک جایی یک سوله متروکهای را گرفتند و یک دستگاهی را گذاشتند آنجا. فروشگاه شهروند این محصول را جلو جلو از اینها خرید. الان دیگر این را تبدیلش کردهاند به بسته کوچک. یک پلاستیکهای کوچکی هستند فشرده. چند وقت پیش شنیدم اینها دانش فنیشان را به قطر فروختهاند، که دیگر در این ظرفهای هواپیما به جای آن بستههای مربعی از اینها استفاده کنند. با یک ایدههای ساده، تبدیل میشود به یک شرکتی که بتواند اشتغال ایجاد کند، سلامتی ایجاد کند و... .
در هر صورت ما در زمان خانم دکتر سلطان خواه، این ستاد سعی کرد در ابعاد مختلف شکل بگیرد و الان که خدمتتان هستیم بالای 400 شرکت در ایران تشکیل شده. هیچ کدامشان هم خوشبختانه مشکل نداشتهاند. کارشان توسعه پیدا کرده. چون اگر این کار درست دنبال بشود حتما منافع اقتصادی دارد. این هم یک قسمتی در مورد شکلگیری ستاد.
پس تا به حال چند تا مطلب گفتهام، صنعت گیاهان دارویی، طب سنتی، سند به عنوان یک تکیهگاه قانونی، و بعد تشکیل ستاد و بعد هم آینده.
برای اینکه این سند در چهار خط نباشد، چون البته این خیلی کلاننگری کرده، ولی ما برای اینکه همه دستگاههای کشور خوب کار بکنند، آمدیم تمام وزارتخانههای درگیر، وزارت جهاد و کشاورزی، بهداشت، صنعت، علوم، کار و تعاون، و بعضی از سازمانهای دیگر که بر اساس این سند باید دور هم جمع شوند، به عنوان یک مرکز هماهنگی، شکل دادیم. فکر میکنم صدمین جلسهاش را هم برگزار کردیم و یک نقشه راه تهیه کردیم. نقشه راهی است که خیلی مفصل است. این نقشه راه منبعث از این سند، تکیلف همه را روشن کرده است که هر کدامشان تا افق 1400 چه کار باید انجام دهند. خیلی کتاب مفصلی هست. مثلا جهاد کشاورزی سطح زیر کشتش را طی برنامهها از چقدر تا چقدر باید برساند و چه الزاماتی را باید رعایت کند، وزارت بهداشت و... ، شاخصهایی را برای این کار در نظر گرفتیم که کل این نقشه راه را پایش بکنیم. یک 30-40 تا شاخص دارد. مثلا
- تعداد گیاهان به کار رفته در فراوردههای طبیعی و سنتی که موقع تشکیل ستاد 136 تا بوده، حالا در 1400 چقدر باید باشد. یا برنامه اول که تا سال 1400 ، و برنامه بعدی 1404؛
- تعداد پایاننامهها؛
- تعداد نشریهها؛
- تعداد واحدهای فناور؛
- تعداد قراردادهای انتقال فناوری؛
- تعداد صندوقهای خطرپذیر؛
- تعداد محصولات دانش بنیانِ تأیید شده؛
- تعداد اعضای هیئت علمی طب سنتی؛
- تعداد اعضای هیئت علمی داروسازی سنتی (اینها از نظر وظایف وزارت علوم که توی بحث آموزش و سرمایهگذاری انسانی هست)؛
- تعداد دانشجویان دکترای پژوهشگر؛
- تعداد مجوز صادره برای داروهای گیاهی و فراوردههای طبیعی موجود در فهرست؛ مثلا در سال 87 ما 382 مورد داشتیم، در سال 1399 به 1945 مورد باید برسیم. این خیلی مهم است که یک دارو تمام کارهایش انجام بگیرد، برود توی فهرست وزارت بهداشت، تأیید بشود و مجوز تولید بگیرد. ما الان که خدمتتان هستیم، رسیدهایم به بالای 1700 مورد؛ یعنی تقریبا متعادل داریم حرکت میکنیم، متناسب با برنامه.
- تعداد تولیدکنندههای فراوردهای طبیعی و سنتی؛
- مراکز عرضه و توزیع دارو و فراوردهها؛ چون شبکههای توزیع را باید گسترش بدهیم؛
- سطح زیرکشت آبی و دیم، که عمدتا تأکیدمان روی برخی از گیاهان خاص کشور هست مثل زرشک و عناب و زعفران و گل محمدی و اینها؛
- تعداد داروها و فراوردههای مکمل دام پزشکی برای کنترل بیماریهای دام و طیور؛ این هم خیلی مسئله مهمی است. ببینید همان وابستگیهایی که به داروهای انسانی داریم، همون مقدار یا بیشتر به داروهای وارداتی دامپزشکی داریم. یعنی ببینید چقدر میتوانیم اقتصاد را تحرک بدهیم در تولید داروهای مصرف دام، چند میلیون دلار ما واردات داروهای دامپزشکی را داریم در دامهای بزرگ، طیور و آبزیان. جمعیت انسانی کشور ما 80 میلیون نفر است، جمعیت دامی ما میدانید چقدر است؟ فقط چند میلیارد ما تولید طیور داریم در سال. همه اینها واکسن میخواهند، همه اینها بعضی از بیماریهای خاص را دارند که به راحتی میتوانیم از ترکیبات گیاهی استفاده کنیم. هم محصولات ارگانیک تولید کنیم، شیر و محصولات لبنی ما ارگانیک بشود، هم گوشت ما که واقعا مشکل داریم در این زمینهها. بنابراین یک ملاکی را گذاشتیم برای تعداد داروهای حوزه دام پزشکی. که تا الان یک مقداری حدود 50 دارو تولید شده ولی هدف ما خیلی بیشتر از این است.
- مراکز بهداشت؛
- تعداد سلامتکدهها؛
- تعداد دانشکدههای طب سنتی؛
- حفاظت از ذخایر ژنتیکی، که بانکهای ژن را باید تقویت کنیم که ذخایر ژنتیکی گیاهی ما منقرض نشود که به شدت الان فرسایش آن شروع شده است؛
- استانداردسازی؛ که یک بحث خیلی مهمی است؛ که من اگر فرصت شد یک 5 دقیقه در این مورد صحبت میکنم؛
- راه اندازی مراکز کارآفرینی؛
و بقیه مسائل که شما را خیلی دارم خسته میکنم.
به هر صورت شاخصهایی هست که ما بتوانیم آن نقشه راه را پایش بکنیم و ببینیم آیا متناسب با آن نقشه راه حرکت میکنیم یا نه. اینها به صورت یک شاخصهای کیفی و کمی میتواند ما را کمک بکند ببینیم واقعا حرکت میکنیم یا درجا داریم میزنیم.
چالشها
چند تا چالش داریم؛ که گفتند به چالشها هم اشاره بکنیم. ما برای اینکه این صنعت و این زنجیره را کامل بکنیم باید بر این چالشها فائق بیاییم.
بذر
آن که کشتوکار میکند نیاز به یک سری مواد رویشی، عمدتا بعضی نهال و مواد تکثیری استاندارد دارد. ما متاسفانه الان در کشور از نظر مواد تکثیری وضع بسیار بدی داریم؛ یعنی تقریبا هیچ چیز نداریم. اگر شما یک زمینی داشته باشید بگویید من میخواهم امروز گشنیز بکارم، بابونه بکارم، بذر از کجا تهیه کنم؟ میگویم شرمنده، نمیدانم از کجا تهیه کنی! باید بروید توی عطاریها، از این گونیهایی که مال 5 سال پیش، 10 سال پیش هست؛ یک چیزی بردارید بینید چقدر سبز میشود، چقدر سبز نمیشود. یعنی ما خیلی عقبمانده هستیم؛ باید صنعت تولید بذر و نهالمان را گسترش بدهیم. این صنعت خیلی نیاز به حمایت دارد؛ حمایتهای علمی، حمایتهای اقتصادی، حمایتهای زیرساختی. بذر با دانه فرق دارد. شما گندم را که میبرید ازش آرد میگیرید، آن دانه است؛ این دانه را بکارید (در هکتار)، هزار کیلو به شما گندم نمیدهد. اما یک بذر استاندارد، بذری است که کار ژنتیکی رویش انجام گرفته؛ خالصسازی شده؛ ضدعفونی شده؛ آن را کشتش بکنی، 10 تن به شما گندم میدهد. قیمت این یک دانه بذر، میشود 10 تومن، قیمت آن دانه گندم میشود یک دهم ریال. اینقدر تفاوت داره. الان این بذرهایی را که شما میبینید توی گلخانههای بذر خیار کشت میکنند، هر یک دانه بذر خیار، نزدیک یک دلار برای ما تمام میشود. ولی 150 تن در گلخانه خیار میدهد. اینها بذر هیبرید و وارداتی هستند. ما خودمان نمیتوانیم تولید کنیم. همین خیار که تولید شد، شما بذر را از داخلش در بیاورید و بکارید، چیزی ازش در نمیآید. یعنی دیگر نه عملکردی دارد، نه شکل آن خیار است؛ یک چیز دیگر است؛ بر میگردد؛ تفرق صفات ایجاد میشود. پس صنعت بذر ما لَنگِش دارد توی بحث گیاهان دارویی. ما باید کار بکنیم. شرکتهای دانش بنیانی باید بیایند از ذخایر ژنتیکی ارزشمند ما استفاده بکنند؛ طی پروسههای خالصسازی، دو رگگیری و تکنولوژیهای بذر، صنعت بذر را ایجاد کنند که صنعت بذر زمینهای است برای توسعه کشت.
فرآوری
حالا کشت ما توسعه پیدا کرد، ما توی صنعت فراوری مشکل داریم. فراوری هم یک فراوری اولیه است که ما آن را میتوانیم حل کنیم؛ فراوری اولیه مثل سورتینگ، خشککردن، خردکردن، اینها را میتوانیم با یک سری ماشین آلات داخل. اما مسئله مهم فراوری ثانویه است -که یکسری فراوری است که با دانش همراه است- آن را باید در کشور ایجاد کنیم؛ که اگر آن را ایجاد نکنیم، باز صنایع بالادستیها رشد نمیکند. الان یکسری صنایع بالادستی ایجاد کردهایم، مثل کارخانه تولید اسانس، تولید دارو، تولید فراورده شیرینکننده، تولید رنگ. اما مواد اولیهاش را به نظر شما از کجا میآورد؟ از خارج. کارخانه ایجاد شده، مثلا کارخانه باریج اسانس. شما بروید انبارش را بررسی بکنید، بسیاری از ترکیباتش را از خارج میآورد. میگوییم خانم حجازی چرا از خارج میآورید؟ میگوید آقای عصاره، شما ماده استاندارد فراوری شده به من بده، من انجام بدهم، من که نمیتوانم از سر مزرعه بردارم یک گیاه بیاورم و دارو تولید کنم. یک کارهایی باید روی آن انجام بگیرد. چه کارهایی؟ مثل نفت، شما میتوانید نفت را خام بفروشید، میتوانید هفتاد فراورده از آن برداشت کنید. برای اینکه آن فراوردهها را برداشت کنید، یک پالایشگاه میزنید، یک پتروشیمی میزنید؛ این نفت میرود آنجا و طی یک سری فرایندها قیر ازش میآید بیرون؛ الکل ازش میآید بیرون؛ پلاستیک و کود اوره میآید بیرون. گیاه دارویی هم همین است. این گیاه خام باید برود توی پالایشگاه و تبدیل بشود به یک سری فراوردهای که مورد نیاز آدامسسازی باشد، مورد نیاز لبنیات باشد و... . به عنوان مثال گیاه نعنا. این گیاه که شما از بازار میروید بخرید کیلویی هزار تومان، این سبزی خوردن است. این سبزی خوردن به درد کارخانهها نمیخورد. مراحل مختلفی دارد، همینطوری که مرحله میرود بالا، هم دانش اضافه میشود و هم ارزش افزوده میرود بالا. سبزی خوردن را بگیری خشکش بکنی، خردش بکنی، ارزشش میرود بالا؛ کیلویی دو هزار تومن. همان را میبری داخل یک کارخانه اسانسش را میگیری، میشود کیلویی 500 هزار تومان اسانس. اسانس را میدهی به یک کارخانهای با دانش بالاتر که هم تجهیزات دارد و هم دانش، ازش یک مادهای میگیرد به نام منتول، میشود لیتری 10 میلیون تومان؛ این منتول را میدهیم به کارخانه مرک[6] آلمان، ازش چند تا آنزیم میگیرد، هر میلی گرمش 100 میلیون تومان است. اینها همه همینطور که حرکت میکنیم، از یک ماده اولیه ساده، تا یک مادهای که چندین برابر طلا و الماس قیمت پیدا میکند. دانش میرود داخلش. صنایع دانش بنیان، این است که ارزش افزوده برای ما دارد. با همه گیاهان دارویی اینگونه باید رفتار بکنیم.
فرآوری ثانویه
پس چالش بعدی ما فراوری ثانویه است. فراوری ثانویه که یک کارخانههایی باید باشد مثل پالایشگاه، ماده خام که رفت، آنجا تبدیل میشود به یک ماده استریل؛ بار میکروبیاش کنترل میشود، سایزش، فرمولاسیونش، مایع باشد، جامد باشد، نیمه جامد باشد، چگونه باشد، بعد بسته بندی میشود، لیبل میخورد، لیبل استاندارد. میگوید این عصاره مثلا آویشن، چند درصد تیمول دارد، چند درصد فلان، بار میکروبیاش چی، آن لیبل را میزند، گواهی میکند؛ گواهی صادر میکند برایش. این به درد کارخانه بالایی میخورد؛ کارخانه بالایی این را میخواهد. الان ما نداریم این را در ایران؛ زنجیره معیوب است؛ این زنجیره را باید کامل بکنیم؛ سرمایه گذاری باید انجام بگیرد در این قسمتها.